باز کن پنجره را و به مهتاب بگو
صفحه ذهن کبوتر آبی ست
خواب گل مهتابی ست
ای نهایت در تو ، ابدیت در تو
ای همیشه با من، تا همیشه با من
باز کن چشمت را تا که گل باز شود
قصه زندگی آغاز شود
تاکه از پنجره چشمانت
عشق آغاز شود.
جمع دانشجویی بینالود(خاطرات من در بینالود2)دانشجویان امروز بینالود مدیران فردا |
باز کن پنجره را...
باز کن پنجره را و به مهتاب بگو [ جمعه 13 بهمن 1391برچسب:پنجره,عشق,زندگی,همیشه بودن,کبوتر,ذهن,مهتاب,خواب گل,باز کن چشمت,اغاز عشق, ] [ 18:9 ] [ فرزانه ]
[ دخترک و فرشته
دو روز مانده به پايان جهان، تازه فهميده که هيچ زندگي نکرده است، تقويمش پر شده بود و تنها دو روز خط نخورده باقي مانده بود، پريشان شد. آشفته و عصباني نزد فرشته مرگ رفت تا روزهاي بيشتري از خدا بگيرد. است و آن که امروزش را درنيابد، هزار سال هم به کارش نميآيد و آنگاه سهم يک روز زندگي را در دستانش ريخت و گفت: حالا برو و زندگي کن! اما ميترسيد حرکت کند! ميترسيد راه برود! نکند قطرهاي از زندگي از لاي انگشتانش بريزد. قدري ايستاد، بعد با خود گفت: .... ادامه مطلب [ یک شنبه 1 بهمن 1391برچسب:بریده ایی از نوشته های دختر چادری,فرشته,زندگی,ی داستان زیبا,, ] [ 16:46 ] [ زینب ]
[ |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By Avazak.ir | rss ] |