تبادل لینک هوشمند 
اینم بگم که یکی از افتخارات بزرگ دانشگا هم تو کلاسمونه و ما سعی میکنیم هر طور شده از این نابغه به نحو احسن استفاده کنیم تا بلکه خدا خواستو از انوار نورانی علم و دانش ایشون به ما هم رسوند.برنامه ی اولمون این شد که همه نت های بلوتوث گوشیشونو onکنن و نابغه با یکی کانکت شه و جوابارو بگه و اون یکی با یکی دیگه تا به کل کلاس برسه, برنامه ی دومم ریختیم که اگه اولی نشد بی یاور نمونیم سر جلسه امتحان برنامه ی دوم این بود که نابغه برسونه به صورت یک ستاره به تموم گوشه های کلاس(چی کار کنیم دیگه ی نابغه که بیشتر نداریم)واسه استفاده از گوشیم همه با هم هماهنگ کردیم(وحدتو حال کردین, دلتون بسوزه) به استاد بگیم ماشین حساب نداریم و از اون جایی که حسابداری بدون ماشین حساب مثه زنبور بی عسل میمونه مطمئن بودیم استاد قبول میکنه یادم نشه اون روزچنان صندلیای کلاسو مرتب کرده بودیم که نزدیک 60تا صندلی رو تو دو ردیف اخر جا داده بودیم (فکرشو کن این وضعیت در حالت عادی امکان پذیر نیست مگه شما هم مثه ما امتحان داشته باشین) همانطور که همه دعوا میکردن که کی کنار نابغه بشینه استاد با برگه های بر دست وارد شد وقتی اوضاع ضایع صندلیارو دید با قاطعیت گفت این چه وضعی صندلیارو مرتب کنید و کلی راستو ریسمون کرد ما که همینطور هاج و واج بودیم فقط به اطرافمون نگاه میکردیم ببینیم کی کنار دستمون میشینه استاد سوالا رو پخش کرد خدا اون روز نمیدونم نیاره یا بیاره واستون که سوالا اونقد باب دلتون باشن که پشم بسته جواب بدین(فکر نکنید سوالا خیلی اسون بود نخیرم ما زیاد اون مدلیا کار کرده بودیم)استاد بنده خدا دیده بود ما نمیایم سر کلاساو هر وقتم که میایم ساکت میشینیم گوش میدیم مارو یک شاکسولای فرض کرده بود و سوالاشو زیاد سخت طرح نکرده بود نابغه طفلکم خیر دنیا و اخرتو ببینه و از خدا میخوام به عقشش برسه جوابارو با هامون چک میکرد خلاصه اون غول امتحان تبدیل شد به یک سوکسو راحت زیر پا لحش کردیم... ما الان خیلی خوشحالیم هوووراااااا خدا به داد پایان ترممون برسه دروووود بر استاد(افسانه جون)
نظرات شما عزیزان:
به پاس بازدید و لینک کردن شما
من هم شما را لینک کردم
موفق باشید
خبرنامه وب سایت:
آمار
وب سایت:
